پست های وبلاگ

زمانی که یخ‌ها آب می‌شوند: یک داستان و معرفی کتاب شورویِ ضدِ شوروی

گزارش‌هایی که از حکومت‌های تمامیت‌خواه قرن بیستم به دست ما رسیده، از ارزشمندترین منابع برای فهم این موضوع است که جوامع چطور کار می‌کنند. مطالعه این گزارش‌ها (البته اگر در یک حکومت تمامیت‌خواه زندگی نکنید و در هر خط با نویسنده هم‌ذات‌پنداری نکنید) می‌تواند دلیل خیلی از اتفاقات را برای شما شفاف‌تر کند و البته سرگرم‌کننده هم باشد. یکی از همین دست گزارش‌ها، کتاب شوروی ضد شوروی اثر ولادیمیر واینوویچ است که شامل یادداشت‌های کوتاهی از شمایل زندگی در عصر شوروی است (لینک خرید ترجمه کتاب). خوبی کتاب این است که پیش از فروپاشی شوروی نوشته شده و نویسنده با نگاه به گذشته تلاش نکرده تا رویدادها و اثرشان را با آنچه در ادامه قرار بوده اتفاق بیفتد تطبیق دهد. پاییز سال گذشته که شروع به خواندن این کتاب کردم،

ادامه مطلب

روندهایی که وجود ندارند: هنر تشخیص سیگنال از نویز در دنیای تکنولوژی

اگر نگاهی به رسانه‌ها بیندازید، همیشه در میان مصاحبه‌ها و مقاله‌ها و پیش‌بینی‌ها، یک اتفاق جدید پیدا می‌کنید که قرار است همه‌چیز را متحول کند. شاید کم‌تر روزی باشد که چنین اتفاقی نیفتد. یک روز هدست‌های اپل ما را وارد دنیای جدیدی می‌کنند و روز دیگر هوش مصنوعی بشریت را تهدید می‌کند. یک روز بلاک‌چین تمام ساختارهای مرکزگرا را نابود می‌کند و روز دیگر وب۳ قرار است مدل‌های کسب و کار و هر آنچه از اینترنت می‌دانیم را زیر و رو کند. اما در پایان روز، نه تنها زندگی ما تغییر آنچنانی نکرده، بلکه بعد از چند ماه خبرها از تب و تاب می‌افتد و رسانه‌ها به دنبال قهرمان بعدی خودشان می‌روند. خیلی‌ها با این مشاهدات ممکن است با خودشان بگویند که «همانطور که چند سال پیش حرف از فلان

ادامه مطلب

توییتر در مقابل تردز: سقوط پرنده آبی

در روزهای گذشته به قدری غرق در گوشی بودم، که همه از دستم کلافه شده بودند. تمام این مدت من در حال استفاده از تردز (Threads)، برگشتن به توییتر، به همراه کمی عذاب وجدان از اینکه به راحتی در حال کنار گذاشتن آن هستم، و خواندن تحلیل‌های مختلف در رابطه با این نبرد تازه بودم. سوال‌های زیادی در ذهن داشتم و نمی‌توانستم جلوی هیجانم را بگیرم. مدام در حال نوشتن و توضیح دادن برای دیگران بودم، و مشاهداتم را بارها و بارها مرور می‌کردم. چه اتفاقی افتاد؟ حالا چه می‌شود؟ باید چطور در مورد این رقابت فکر کنم؟ آیا داستان جالبی برای تعریف کردن وجود دارد یا نه؟ به طور خلاصه باید بگویم که تلاش من برای فهمیدن داستان واقعی، از همین الان شکست خورده است. من نه در متا

ادامه مطلب

آیا خوندن/شنیدن خلاصه کتاب چیز بدیه؟

ایده پادکست برای خلاصه کتاب، یا کلا تولید محتوای خلاصه یک کتاب (اینجا نقد یا معرفی صرف منظورم نیست) قطعا برای بی‌پلاس نبود. اما توی جامعه افرادی که من می‌شناسم اومدن بی‌پلاس، باعث محبوبیت خیلی زیاد خوندن/شنیدن خلاصه کتاب شد. قبل‌ترها صحبت از تعداد زیادی کتاب، محدود به آدم‌های خیلی کتاب‌خون بود که زمان و هزینه زیادی برای این کار می‌کردن، اما کم کم صحبت از ایده‌های جدید توی کتاب‌های مختلف خیلی عمومی‌تر شد و وقتی می‌گفتی «اه چه جالب، چه جوری وقت کردی این همه کتاب خوندی؟» در جواب می‌شنیدی که «تو بی‌پلاس در باره‌ش شنیدم.» همون زمان‌ها بود که من هم شروع کردم گوش دادن به بی‌پلاس و کم‌کم این ایده برام جذاب‌تر شد و خلاصه کتاب‌های مختلفی رو گوش میدادم. خیلی‌هاش منو ترغیب می‌کرد برم خود کتاب

ادامه مطلب

لَم یا خَم در عصر دیجیتال

یکی از دسته‌بندی‌های جالبی که در مورد مدیوم‌های دیجیتالی خوندم توی کتاب دام محتوا بود که اون‌ها رو به دو دسته تقسیم می‌کرد: مدیوم‌هایی که برای تعامل با اون‌ها به عقب لم می‌دیم مدیوم‌هایی که برای تعامل با اون‌ها به جلو خم می‌شیم اگر نخوایم خیلی انتزاعی بحث رو پیش ببریم می‌تونیم دوتا مثال بزنیم: تلویزیون در مقابل ماشین تایپ. تصویری که از مخاطب هر کدوم از این ابزارها توی ذهنتون میاد چه شکلیه؟ یه آدم که روی کاناپه‌ش لش کرده و داره جلو رفتن یک داستان رو در قالب تصویرهای متحرک مشاهده می‌کنه، هیچ نقشی در روند داستان نداره و فوقش میتونه کانال رو عوض کنه که خسته‌تر از اونیه که این کارم بکنه و صرفا میذاره براش تعریف کنن چه اتفاقی افتاد. این تصویر خیلی کلیشه‌ای از آدمیه که داره تلویزیون

ادامه مطلب

معلم‌های نجات‌بخش

چند روز پیش روز معلم بود. وجود چیزی به اسم روز معلم لزوما برای من معنی خاصی نداره اما همین که کلمه «معلم» توی اون هست همیشه من رو به فکر وا می‌داره. من این شانس رو داشتم که به اندازه معلم‌های بدی که داشتم، معلم‌های خوب هم داشتم و هنوزم که هنوزه با بیشترشون در ارتباطم. البته شاید بشه گفت این شانس رو داشتم که تاثیر معلم‌های خوب زندگی من بیشتر از معلم‌های بد بوده وگرنه الان که نگاه می‌کنم شاید معلم‌های بد خیلی بیشتر بوده باشن. شاید بد نباشه یه مروری بکنم اینجا که چه تاثیراتی مد نظرم هست. چون به نظر خودم اگر این تاثیرات نبودن امین امروز هم معلوم نبود کجا باشه. چهارم دبستان، آقای قاسم نظریان سال سوم دبستان برای من پر از تحقیر و

ادامه مطلب

لذت نوشتن

تقریبا از اردیبهشت سال ۱۳۹۹ فعالیت جدی من توی این وبلاگ متوقف شد. آخرین پستی هم که نسبتا تازه هست و دی ۱۴۰۰ منشر شده، فرایند مطالعه و تحقیق و نوشتنش مربوط به همون سال ۱۳۹۹ هست. این موضوع چند دلیل خیلی ساده داشت. اولین دلیلش این بود که متوجه شدم وبلاگ نویسی سریع‌ترین یا بهینه‌ترین راه برای به دست آوردن مخاطب نیست. حداقل برای من. نوشته‌هام مخاطب خیلی خاصی رو می‌طلبید و اون زمان من واقعا به دنبال مخاطب بیشتری بودم. مدیومی که برای این کار انتخاب کردم اینستاگرام بود. جدای از تمام بحث‌های سطحی بودن مخاطب در اینستاگرام و هزارتا حرف دیگه، اتفاقا مخاطب‌های خیلی خوبی رو هم به دست آوردم که باعث شد این باور توی من بره زیر سوال. اینکه آیا واقعا مخاطب توی اینستاگرام سطحیه؟

ادامه مطلب

جیم سایمونز : مردی که معمای بازار را حل کرد

دنیای بازارهای مالی مانند سرزمین ناشناخته‌ی جذابی است که به همان اندازه زیبایی و جذابیتش، می‌تواند خطرناک و کشنده باشد. فضای بی رحمی که هر از گاهی دست به یک پاکسازی گسترده می‌زند و بازیگرانی که توانایی سازگاری و بقا ندارند را به راحتی حذف می‌کند. شاید به همین دلیل است که وقتی یک ریاضی‌دان برجسته، از دنیای آکادمیک پا به این سرزمین می‌گذارد و نه تنها دوام می‌آورد، بلکه موفقیت‌های زیادی را هم از آن خود می‌کند، تبدیل به سوژه‌ای بسیار جذاب می‌شود. جیمی سایمونز (James Harris Simons) همان سوژه‌ای است که هنوز هم شاید توضیح قانع‌کننده‌ای برای موفقیت بی‌مانندش وجود نداشته باشد و همانطور که خودش دوست دارد تاکید کند، شانس بسیاری آورده است. اما تاثیر او و همکارانش بر بازارهای مالی را نمی‌توان انکار کرد. برای مرور

ادامه مطلب

اگر بخواهم روزی کسب و کاری را شروع کنم

ماهیت این پست شاید کمی با مطالب دیگری که در این وبلاگ می‌خوانید متفاوت باشد. عمده‌ترین تفاوت آن هم این است که مخاطب اصلی یا شاید بشود گفت تنها مخاطب این پست خود من هستم. مدت زیادی است که مشاهداتم در زمینه کسب و کار را ثبت می‌کنم و به دنبال این هستم که ببینم یک بیزینس چطور ایجاد می‌شود و در طول زمان دوام می‌آورد. در طول ۸ سال گذشته سه بار تلاش کردم که کسب و کاری را راه بیندازم و البته تمام این تلاش‌ها تا به امروز با شکست مواجه شده است. افراد بسیاری را هم می‌شناسم که در این تلاش شکست خورده‌اند و افرادی را هم دیده‌ام که در این تلاش موفق بوده‌اند. آنچه که در ادامه این پست می‌آید تلاش من برای ثبت اصولی است

ادامه مطلب

به آهستگی و سپس ناگهانی : چهار مفهوم سیستم‌های پیچیده برای درک بهتر همه‌گیری کرونا

یک ماه پایانی سال ۱۳۹۸ و تمام روزهای ابتدایی سال ۱۳۹۹ تا به امروز برای بسیاری از ما مانند یک کابوس عجیب و غریب بوده است. انگار وارد یکی از فیلم‌های آخرالزمانی شده‌ایم و با این‌که بیشتر این فیلم‌ها پایان خوشی دارند، ما هنوز پایان خوش این داستان را نمی‌توانیم تصور کنیم و هر روز از خود می‌پرسیم چه زمانی قرار است که زندگی به حالت عادی خودش برگردد؟ اصلا زندگی قبل از تمام این ماجراها چه شکلی بود؟ روزهای اولی که اخبار مربوط به ورود ویروس کرونا به داخل ایران منتشر شد، واکنش بسیاری از افراد، رسانه‌ها و حتی مسئولین این بود که خطر جدی‌ای وجود ندارد و همه چیز تحت کنترل است. روزهای اول ترس و وحشت از این ویروس سرزنش می‌شد و تقریبا همه ما داشتیم همدیگر

ادامه مطلب