بررسی یک سریال فوق‌العاده، شاهکار تلویزیون و داستان ساختارها

پ.ن : بعد از اینکه این پست را نوشتم به سرعت در صدر لیست اکثر نتابج گوگل مرتبط با تمام کلمات کلیدی مرتبط با این سریال شد. این توفیق اجباری باعث شد که ورودی‌های زیادی از طریق این کلمات بگیرم که احتمالا فکر می‌کردند من منتقد فیلم هستم اما چون نبودم نرخ خروج از سایتم بسیار زیاد شد. تصمیم گرفتم تمام کلمات کلیدی مرتبط با نام سریال به جز اوایل متن را تغییر دهم تا شاید گوگل دست از سر من بردارد. اگر شما هم با جستجوی نام این سریال در گوگل به سایت من رسیده‌اید باید به شما بگویم که من منتقد فیلم نیستم و بلاگم هم مرتبط با موضوعات فیلم و سریال نیست. متاسفانه تولید محتوای مرتبط با این سریال به قدری ضعیف بوده که من (تا این

ادامه مطلب

عادت صبحگاهی تیم فریس : چطور از اول صبح روزمان را بسازیم

ایجاد عادت سحرخیزی با برنامه صبحگاهی تیم فریس

من آدم تنبلی هستم. مخصوصا وقتی که پای صبح زود بیدار شدن در میان باشد. وقتی به زور چشم‌هایم را باز می‌کنم نمی‌توانم خودم را قانع کنم که چرا باید بیدار بمانم و حتی اگر کلی کار مانده هم داشته باشم باز هم خوابم را ادامه می‌دهم. خوب این موضوع چیزی نیست که به آن افتخار کنم. به همین خاطر هم به دنبال راهی هستم که بتوانم این موضوع را برای همیشه حل کنم و عادت صبح زود بیدار شدن را در خودم ایجاد کنم. (قبول دارم که بعضی آدم ها برای سحرخیزی ساخته نشده‌اند و در ساعات دیگر روز بازدهی بیشتری دارند و غیره اما من آدمی هستم که صبح‌ها خیلی سرعت و کارایی بیشتری دارم و در ساعات دیگر روز خیلی‌ کارها را با بازده پایین‌تری انجام می‌دهم).

ادامه مطلب

وقتی که Sting هم دیگر داستانی برای گفتن ندارد

بعید می‌دانم استینگ را نشناسید. البته خیلی وقت‌هایی که یک چیز را بعید می‌دانم بیشتر اتفاق می‌افتد 🙂 . پس یک توضیح کوتاه می‌دهم. استینگ یک خواننده بریتانیایی است که اگر آهنگ‌های Shape of My Heart و Englishman in New York و خیلی آهنگ‌های دیگر از او را باید بشنوید. شعرها و داستان‌پردازی‌هایی که در آهنگ‌هایش هست بی نظیر است. حالا شما فکر کنید که این آدم داستان‌هایش ته بکشد. یعنی دیگر داستانی برای تعریف کردن و شعری برای گفتن نداشته باشد. مثل این است که یک ورزشکار حرفه‌ای دو و میدانی باشی و ناگهان فلج بشوی و دیگر نتوانی در مسابقه‌ای شرکت کنی و تمرین کنی. استینگ در این ویدئوی تد داستان ته کشیدن ایده‌هایش برای داستان پردازی را تمام می‌کند و تعریف می‌کند که چطور توانست از این

ادامه مطلب

متفاوت بودن آنقدرها هم سخت نیست

وسیله نقلیه روزانه‌ای که از آن بیشترین استفاده را دارم، مترو و گاهی هم بی آر تی است. البته نیازی نیست که با مترو و بی آر تی رفت و آمد کنید تا به نتایج من برسید. شاید در یک ترافیک یا در اتوبان پر از ماشین، در یک جمع مهمانی شلوغ یا سر کلاس درس هم همین‌ها را مشاهده کنید. اصل مطلب : تلگرام، تلگرام، بالز، اسپینر، تلگرام، تلگرام، تخته‌نرد، تلگرام، تلگرام، اینستاگرام، اینستاگرام،‌تلگرام و … سرها همه توی گوشی‌هایی فرورفته که نمایشگرش این‌ها را نشان می‌دهد. منبع کسب اطلاعات و دانش خیلی‌ها امروز شده همین. البته بحث کمی از منبع کسب اطلاعات فرارفته و همدم اکثر آدم‌ها شده همین. وقتی که حوصله‌مان سر می‌رود اولین گزینه‌ای که به ذهن اکثر ما می‌رسد تلگرام است و بعد از وصل

ادامه مطلب

مورد عجیب ادارات دولتی

مشکل ما نیست، این چیزی هست که سیستم نشون میده! تا به حال چند بار جملاتی شبیه به این را از کارمندان ادارات شنیده‌اید؟ مشکلی که به راحتی و شاید با یک جستجوی ساده رفع شود تبدیل به یک بحران بزرگ برای مراجعه کننده می‌شود. مشکل شخصی که آن طرف میز نشسته نیست و او نمی‌داند که باید چه کاری انجام دهد و هر چیزی که شده مشکل شماست. در نگاه اول ما با یک مشت آدم بی مسئولیت سروکار داریم. افرادی که حوصله ندارند پرونده کنار خود را باز کنند و نگاهی به آن بیندازند یا یک تماس بگیرند و مساله را حل کنند. اما شاید داستان به همین سادگی‌ها هم نباشد. کارمند آن طرف میز هم از مشکل شما و مشکلات شبیه به آن آگاه است و عاصی.

ادامه مطلب