یکی از مشکلات اساسی که در هر جمعی به وجود میآید، کمبود مدلهای ذهنی و سوگیری آن جمع به یک سری دیدگاه محدود است. کمبود مدلهای ذهنی هم از مطالعه کم، محدود بودن جامعه و تنبلی و خطاهای شناختی انسانها و کلی موارد دیگر به وجود میآید. مثلا در همین جامعه استارتاپی و کارآفرینی که بگردید، به ندرت اسمی به جز استیو جابز، جف بزوس، ایلان ماسک و آدمهای این شکلی میشنوید. اما به نظرم آشنایی با داستان افراد مختلف (نه لزوما همنظر) و نوع نگاه آنها، میتواند منبع بسیار خوبی برای شناخت ما از جهان اطراف و تصمیمگیریهای ما باشد. میخواهم در این سری از پستها، آدمها و ایدههایی را معرفی کنم که به نظرم، آشنایی با آنها میتواند درهای بسیاری را به روی ما باز کند. منابع من …
دسته: کسب و کار
کتاب Killing Marketing آخرین کتاب جو پولیتزی و رابرت رُز است که اوایل شهریور ماه امسال منتشر شد. در این پست نسبتا طولانی میخواهم این کتاب را بررسی و مرور کنم. بخشهایی که در ادامه مینویسم تنها بخشهایی است که از نظر من بسیار جالب بود و همه کتاب را در بر نمیگیرد. برای مطالعه کامل میتوانید کتاب را به یکی از دو روشی که در انتهای متن آوردهام تهیه کنید. مطمئن باشید که از مطالعه این کتاب لذت خواهید برد و چیزهای زیادی هم از آن خواهید آموخت. شاید بد نباشد که با هم یک مروری بر کار دو نویسنده کتاب داشته باشیم. رابرت رُز و جو پولیتزی، در سال ۲۰۰۸ وبسایت معروف CMI یا Content Marketing Institute را تاسیس میکنند. وبسایتی که نقشی غیر قابل انکار در گسترش …
فیدیبو کسب و کار نوآوری است. با هر معیاری هم که میسنجم به نظرم یکی از بهترین استارتاپهای چند سال اخیر بوده که بدون سروصدا (البته قبل از پیوستنش به دیجیکالا) کارش را انجام داده و تا امروز هم ثابت کرده که میتواند در بازار حرف اول را بزند. بگذارید خیالتان را راحت کنم، فیدیبو جزو معدود جاهایی است که خیلی دوست دارم در آن کار کنم. کسب و کار محتوا محور در زمینه کتاب. دوتا از موضوعات مورد علاقه من. دیگر چه چیزی بهتر از این. چند روزی هم میشود که از فیدیباکس رونمایی کردهاند که نشان میدهد وقتی رقبا به وضعیت موجود چسبیدهاند، فیدیبو به فکر نوآوری است. اما این پست قرار نیست یک پست لوس باشد که از فیدیبو تعریف میکند. اینها را گفتم که با آنچه …
تکنولوژیها هم انگار مثل داستانهای قهرمانی آرکتایپ خودشان را دارند. برای بررسی بازارشان میتوانی از چرخه عمر استفاده کنی و داستان صعود و فرود یک محصول را با آن تعریف کنی و برای رشد یک بیزینس هم میتوانی از نمودار رشد تصاعدی و لگاریتمی استفاده کنی. بیزینسها هم برای نقل داستان موفقیتشان از این نمودارها به خوبی استفاده میکنند. اگر یک بیزینس موفق باشد باید یک جورهایی از یک جایی به بعد رشد تصاعدی در آن دیده شود و دوران خاک خوری هم پر است از داستانهای تعهد و پایداری در راه رسیدن به هدف و … . یکی از نمودارهای جالبی که جدیدا با آن آشنا شدم چرخه هایپ یا اگر خودمانی بخواهم بگویم چرخه توهم است که توسط موسسه گارتنر معرفی شده. خود نمودار را فعلا ببینید تا توضیحاتش را که از همین عکس هم پیداست …
در ماه گذشته دو بار زلزله تهران را تجربه کردیم. الان کسی دیگر یادش نیست البته و خدایی نکرده یک ذره بلرزد تنها تعداد کمی برای آن آماده هستند و لباس گرم و غذای اضافی آماده کردهاند. خودم هم استثنا نیستم. با این که هر روز احتمال خیلی چیزها وجود دارد باز هم یک قراردادی بین خودمان هست که انگار تصمیم گرفتهایم خطرات را جدی نگیریم و بدون در نظر گرفتن ریسکها تصمیم بگیریم. البته این که هر روز صبح مثل استیو جابز از خواب پا شوید و از خود بپرسید اگر امروز زلزله بیاید چه کار باید بکنم کمی عجیب است و کار خوبی نیست. نیازی هم نیست که هر روز تمام دارایی خود را از این خانه به آن خانه و از این محل به آن محل ببرید …
وقتی که صحبت از رقابت شرکتها میشود، شاید هیچ داستانی به اندازه رقابت والمارت و آمازون در این روزها جذاب نباشد. سلاطین خرده فروشی که «همه چیز» میفروشند و هرکدام از دنیاهای متفاوتی آمدهاند. در واقع رقابت والمارت و آمازون نمادی از جنگ کسب و کارهای دیجیتال و کسب و کارهای فیزیکی است. فارق از این که برنده این رقابت کیست میخواهیم به استراتژی جدید شرکت والمارت بپردازیم که به نظر جالب توجه است. مهم نیست که سر چه کلاس مدیریتی بنشینید. والمارت نامی است که در تمامی این کلاسها مشترک است. از بازاریابی تا مدیریت عملیات و از برندینگ تا ساختار سازمانی و نیروی انسانی. شاید سم والتون موسس این مجموعه، وقتی که اولین شعبه از فروشگاههای خود را تاسیس میکرد تا لوازم مصرفی خانگی را با قیمتی ارزان بفروشد، هیچ گاه تصور …