قسمت سیزدهم سری مدل ذهنی : پونی ما، ناشناخته‌ترین خالق غول‌های اینترنتی

جوان بیست یا سی و خورده‌ای ساله‌ای که با دنیای اطرافش فرق دارد، خوره تکنولوژی است، تند تند حرف می‌زند، طرفدار آزادی بی حد و حصر است، خیلی خوب کُد می‌زند، لباس‌های غیر رسمی می‌پوشد و بر خلاف بیزینس‌من‌های عصا قورت داده مخاطب را به هیجان می‌آورد و … . این تصویر ما از خیلی موسسان استارتاپ‌های بزرگ است. حداقل فیلم شبکه اجتماعی یا Social Media با تصویری که از مارک زاکربرگ ساخت این ذهنیت را در ما تقویت کرد. افرادی مثل ایلان ماسک و جف بزوس هم هر روز ابعاد جدیدی به این تصویر اضافه می‌کنند.

در دنیای شرقی‌ها اما انگار خیلی چیز‌ها فرق می‌کند. کارآفرینان شرقی، مثل موجودات داستان‌های هزار و یک شب هستند که هر کدام شکلی متفاوت و لایه‌های فراوان دارند و مرور داستان‌ آن‌ها، درس‌های زیادی برای ما دارد. همین که یک جوان ساده،‌ بسیار آرام و کاملا به دور از حاشیه‌ی رسانه‌ها، با لحنی صادقانه و حاوی شک و تردید، با لباس‌های رسمی و … تبدیل به ثروتمندترین کارآفرین اینترنتی چین و مالک یکی از غول‌های اینترنتی این کشور می‌شود نشان می‌دهد که ما با یک مورد معمولی طرف نیستیم.

پونی ما، که البته هیچ نسبت فامیلی با جک ما ندارد و به وقتش در دنیای بیزینس خیلی خوب از خجالت هم در آمده‌اند، همان آدم عجیبی است که موضوع این قسمت از سری مدل ذهنی است.

یک زندگی محرمانه

پونی‌ ما یا ما هوتنگ (Ma Hauteng) دانشجوی آرام و ساده‌ی دانشگاه صنعتی شنزن که بعدترها تبدیل به موسس و مدیرعامل تنسنت (Tencent) شد.

البته القاب و جایگاه‌های او محدود به مدیریت تنسنت و حتی دنیای بیزینس نمی‌شود. او نماینده مجلس ملی چین است و در دنیای سیاست هم شخصیت شناخته‌شده‌ای است. از ثروتمند‌ترین افراد جهان است و معمولا در لیست چند ده نفر اول جا خوش کرده است. علاوه بر این در لیست قدرتمند‌ترین‌ها و تاثیرگذارترین افراد دنیا هم پیدایش می‌کنید.

پونی ما به عنوان یک کارآفرین بزرگ که محبوب‌ترین سرویس اینترنتی کشور چین را ارائه می‌دهد زیادی چراغ خاموش و در سایه است. مقالات انگشت‌شماری هستند که در مورد او باشند یا به او ربطی داشته باشند و احتمالا می‌توانید حدس بزنید که برای نوشتن این پست چه سختی‌هایی کشیده‌ام. کافی است بدانید که او برای اولین بار در سال ۲۰۰۵ و هفت سال پس از شروع به کار تنسنت در رسانه‌ها ظاهر شد و با این‌که پیش از رویداد، بسیار تمرین کرده بود اما نزدیکانش بعدها گفتند که بیش از حد استرس داشت تا جایی که در هواپیما مدام در حال مرور حرف‌هایش بود.

از دیگر ویژگی‌های عجیب ما، طرفداری از دولت در بحث امنیت اطلاعات است. او معتقد است که افراد نمی‌توانند غیر مسئولانه، هر چیزی را که دلشان می‌خواهد بگویند!

از این ویژگی‌های عجیب که بگذریم، مرور داستان شکل‌گیری تنسنت جذابیت‌های زیادی دارد. حداقل در این بخش، مقالات بیشتری نوشته شده و محتوای بیشتری داریم و از همه مهم‌تر، با پونی ما بیشتر آشنا می‌شویم.

ماجراجویی‌های ما

پونی ما قصد داشت که پس از فراغت از تحصیل، کامپیوترهای شخصی سر هم کند و بفروشد. اما رقابت با افراد دیگری که سال‌ها قبل وارد این بیزینس شده بودند بسیار سخت بود. او هم به ناچار تصمیم گرفت که به دنبال دنیای نرم‌افزار برود و بعدها در شرکت CMMobile یا China Motion Telecom مشغول به کار شد. شرکتی که خدمات و محصولات مخابراتی و ارتباطی ارائه می‌کرد و نقطه شروع بسیار مناسبی شد برای پونی ما.

ما در یکی از سفرهای بیزینسی خود در سال ۱۹۹۵، متوجه پتانسیل بالای اینترنت شد. هرچند در آن سال‌ها هنوز اینترنت در کشور چین خیلی پا نگرفته بود اما او عزم خود را جزم کرد تا در دنیای اینترنت فعالیت خود را شروع کند.

در سال ۱۹۹۸ بود که پونی ما، به همراه دوستش ژانگ ژیدانگ (Zhang Zhidang) شرکت تنسنت را تاسیس کردند و اولین محصول‌شان را ارائه دادند : OICQ. محصولی که یک کپی تمام عیار از پیام‌رسان ICQ شرکت AOL بود و بعدها که OICQ محبوب‌تر شد با شکایت AOL روبرو شد و نامش به QQ تغییر پیدا کرد.

پونی ما در اوایل کار برای نشان دادن زنده بودن فضای چت‌روم ها خودش اکانت می‌ساخت و نظر می‌داد و حتی گاهی خودش را به جای دخترها جا می‌زد. نتیجه کار، هر چه که بود باعث شد که QQ تبدیل به محبوب‌ترین پیام‌رسان چین بشود و تا سال‌های سال یکه‌تاز این فضا باشد و البته پونی ما هم همسر خود را از طریق همین QQ پیدا کرد.

همه چیز خوب بود اما تنها یک مشکل بزرگ وجود داشت. آنها مدل درآمدی مشخصی نداشتند و عملا هیچ پولی در نمی‌آوردند. ما که پیش از این در صنعت مخابرات چین ارتباطاتی به هم زده بود توانست با امضای قرارداد برای ایجاد امکان فرستادن پیام از طریق پیام‌رسان به تلفن‌های معمولی و برعکس، به ازای هر پیام مبلغی را دریافت کند و شرکت را از لحاظ مالی نجات دهد.

البته ما تنسنت را امروز به خاطر QQ نمی‌شناسیم. تنسنت در سال ۲۰۱۰ محصولی را روانه بازار کرد که Weixin نام گرفت و ما آن را با نام WeChat می‌شناسیم. پیامرسانی که مفهوم سوپراپلیکیشن را به دنیا معرفی کرد و در عین ناباوری، درآمدزا هم هست.

بیزینس به روش پونی ما

ما، معتقد است که اعتماد مهم‌ترین مولفه ساخت یک بیزینس است. شاید به همین خاطر است که وقتی در اوج بیماری مجبور شد که برای سرمایه‌گذار ارائه بدهد، وقتی با پرسش سرمایه‌گذار در مورد اینکه آینده تنسنت را چطور می‌بیند روبرو شد، جواب داد که «نمی‌دانم». او در کمال صداقت برخورد کرد و همین برخورد هم باعث شد که سرمایه‌گذار به آن‌ها اعتماد کند.

او کاملا به این واقعیت آگاهی دارد که محصولات تنسنت در ابتدای راه، یک کپی از محصولات مشابه خارجی بوده‌اند. اما به نظر او ایده‌ها در چین چیز مهمی نیستند و مهم شیوه اجراست. همینطور او در سال ۲۰۰۹ تقلید از محصولات خارجی را یک فرصت بزرگ دانست و از نیوتن نقل قول کرد که اگر ما توانستیم آینده را ببینیم، به لطف ایستادن روی شانه بزرگان بود.

در چین ایده‌ها مهم نیستند. این شیوه اجرا است که اهمیت دارد.

شرکت تنسنت هفت اصل اساسی دارد که این هفت اصل به شرح زیر است :

  • چابکی
  • باز بودن
  • اولویت داشتن کاربر
  • سرعت
  • انعطاف‌پذیری
  • تکامل
  • نوآوری

از میان هفت اصل بالا، شاید بتوان چابکی و اولویت کاربر را پررنگ‌تر از باقی این هفت اصل در کارهای تنسنت مشاهده کرد.

چابکی و سرعت تیم تنسنت در ویچت به قدری زیاد بود که رقبا را هم به تحسین وا داشت. لی جون، مدیرعامل و موسس شیائومی، که در ابتدا یک پیامرسان محبوب داشت و از ویچت شکست سختی خورد، اعتراف می‌کند که شکست آن‌ها به خاطر سرعت بالای توسعه محصول تنسنت بود. آن‌ها هفته‌ای یک یا دو نسخه جدید روانه بازار می‌کردند.

اما در مورد اهمیت کاربر، بحث حتی جدی‌تر هم می‌شود. موضوعی که مزیت اصلی تنسنت است.

زنده‌باد کاربر

تجربه کاربری یا User Experience که معمولا آن را با نام مختصر شده UX می‌شناسیم، چیزی است که تنسنت در آن استاد به تمام معنا است. راستش نه تنها بر ما، که بر خود تیم تنسنت و پونی‌ما هم پوشیده نیست که محصولاتشان یک کپی از محصولات غربی است. حتی WeChat هم وقتی به بازار آمد، مدت‌ها بود که پیام‌رسان Kik معرفی شده بود. یعنی ویچت نه تنها یک ایده تقلیدی بود، بلکه دیر هم وارد بازار شد. اما نکته مهم اینجاست که محصولات تنسنت تنها در ابتدای راه کپی‌برداری می‌کنند و در ادامه مسیر، دقیقا تبدیل به چیزی می‌شوند که کاربر می‌خواهد. این موضوع به مقدار زیادی به خاطر تاثیر نگاه پونی ما است.

قانونی در تنسنت وجود دارد به نام قانون ۱۰/۱۰۰/۱۰۰۰ که مبدع آن پونی ما است. طبق این قانون مدیران محصول تنسنت موظف هستند که هر ماه، ۱۰ پیمایش از کاربران نهایی محصول خود انجام دهند، وبلاگ ۱۰۰ کاربر را بخوانند و از ۱۰۰۰ کاربر هم بازخورد یا فیدبک دریافت کنند. این کار منابع زیادی را از شرکت می‌گیرد و راستش همینجا هم معلوم می‌شود که چرا محصولات تنسنت با چنین استقبالی روبرو می‌شود.

از نظر پونی ما، یک سرویس با در نظر گرفتن نیازها و رضایت کاربران تعریف می‌شود و حیات کسب و کار به این دو بستگی دارد.

همچنین معروف است که پونی ما برای تصمیم‌گیری در راستای توسعه محصول یا خدمات جدید روشی را به کار می‌گیرد که به سه پرسش معروف شده است. این سه سوال که تفکر استراتژیک پونی ما را به خوبی آشکار می‌کند به ترتیب زیر است :

۱. آیا در این کار جدید خوب هستید؟

۲. اگر این کار را انجام ندهید، کاربران چه چیزی را از دست می‌دهند؟

۳. اگر تصمیم بگیرید که این کار جدید را انجام بدهید، چطور می‌توانید مزیت رقابتی خود را حفظ کنید؟

همه روش‌ها و مدل‌های بالا باعث شده که مزیت رقابتی اصلی تنسنت، فراهم آوردن بهترین تجربه کاربری باشد. تنسنت بهتر از هر کسی کاربرانش را می‌فهمد و در پی رفع نیازهای آن‌هاست. به همین خاطر هم توانسته در تمام ابعاد زندگی آن‌ها نفوذ کند. مهم نیست که به دنبال برقراری ارتباط با دیگران، پرداخت یا دریافت پول، سرگرم شدن یا جابجایی و … باشید، تنسنت نیاز شما را برطرف می‌کند.

سخت‌گیری‌ها و ایده‌آل گرایی پونی ما آنقدرها هم اتفاقی نیست. او یکی از عاشقان استیو جابز است.

جمع‌بندی

تنسنت امروز تبدیل به یکی از غول‌های دنیای اینترنت شده است. غولی در سرزمین اژدها. بدون شک یکی از دلایل این رشد سریع، مدل ذهنی موسسان آن است و راستش این رشد سریع تنها یک بعد از داستان ماست.

در این نوشته سعی کردم به ابعاد شخصیتی و تفکرات پونی‌ بپردازم و برای پرداختن به امپراتوری بزرگ تنسنت مقدمه مناسبی بچینم. دیدیم که نگاه سخت‌گیرانه و در عین حال فروتنانه پونی ما چگونه است و مولفه‌های مهم کار تیمی در تنسنت را شمردیم.

در قسمت بعدی، می‌خواهیم به سراغ خود تنسنت برویم. شرکتی که حتی غول‌های سیلیکن ولی هم گاهی حسرتش را می‌خورند.


برای مطالعه قسمت‌های دیگر مدل ذهنی، می‌توانید روی هشتگ زیر کلیک کنید :
اگر این مطلب برای شما مفید بود، آن را با دیگران به اشتراک بگذارید.

 

6 دیدگاه On قسمت سیزدهم سری مدل ذهنی : پونی ما، ناشناخته‌ترین خالق غول‌های اینترنتی

جوابی بنویسید:

آدرس ایمیل شما به صورت عمومی منتشر نخواهد شد.