دیدهاید که ملت با هم قهر میکنند، به هر بهانهای یک چیزی پیدا میکنند و به هم هدیه میدهند و یا بحث را عوض میکنند تا شاید سطح تنش کمتر شود و بتوانند با هم آشتی کنند انگار که اتفاقی نیفتاده؟ (فکر کنم رکورد تعداد کلمات یا طول جمله برای توضیح یک وضعیت ساده را شکستم)
این پست هم همین حکم را دارد.
مدت خیلی طولانی هست که از پست آخرم میگذرد و لیست مطالبی که باید بنویسم و پشت گوش میاندازم هم به مرز خطر رسیده و خیلی دیر به دیر پست میگذارم. راستش را بخواهید کیفیت پستها هم به نظرم چنگی به دل من نمیزند. امان از وسواس.
نمیدانم میدانید یا نه. اگر داستان دو دلی و شک رفتن به ارشدم را از وبلاگ قبلی به خاطر داشته باشید باید به شما عرض کنم که من الان در مقطع کارشناسی ارشد و در رشته ام بی ای دانشگاه امیرکبیر مشغول به تحصیل هستم. همه چیز خیلی سریع اتفاق افتاد (شوخی میکنم. خواستم کمی به درام قضیه اضافه کنم.) این چند هفته به دلیل وسواس زیادی که داشتم برای ارائههایم در حال مطالعه و ساختن اسلاید بودم. راستش را بخواهید خیلی دوست داشتم به این بچهها یک استاندارد جدید را نشان بدهم. به نظر خودم هم نتیجه خوب بود. بهترین ارائه مربوط میشد به ارائه اقتصاد که موضوع ارائه من اقتصاد رفتاری با تمرکز بر مرور کتاب نابخردیهای پیشبینی پذیر یا Predictably Irrational بود. یک ارائه هم در مورد فرهنگ سازمانی نت فلیکس داشتم که خدارا شکر محتوای این یکی تا حد زیادی وقتی که داشتم این پست را مینوشتم آماده شده بود. و یک ارائه دیگر که خوب نبود آنقدرها که من میخواستم. راستش بیشتر تمرکزم روی همین اقتصاد رفتاری بود که تقریبن سه کتاب را گشتم برای این که بتوانم خوب توضیحش بدهم و فکر میکنم نتیجه به قدری رضایت بخش بود که یک سری اقتصاد رفتاری در همین وبلاگ بنویسم.
از طرف دیگر دارم روی یک کسب و کار وقت میگذارم. کسب و کاری در زمینه Makers Movement که خودم دوست دارم ترجمه فارسیاش را جنبش خلاق نامگذاری کنم. خلاصه موضوع این است که میخواهیم یک کامیونیتی از طراحان و عاشقان تکنولوژی و تکنسینهای آشنا به روشهای تولید و علاقهمندان به خلق محصولات جدید ایجاد کنیم. وقتی که این کامیونیتی ایجاد شد میتوان انتظار کلی راهحلهای خلاقانه و جالب برای مشکلات موجود داشت و کلی محصول دیجیتال و فیزیکی جالب از دل آن بیرون خواهد آمد. یک جورهایی یک نوع نگاه جدید به حل مساله است. (به مشکل خوردی یا ایدهای داری؟ ببین با تکنولوژیهای جدید و شبکه افراد در دسترس چه محصولی میتوانی تولید کنی که به هدفت برسی؟ نمیدانی چه کار کنی؟ یاد بگیر.) اگر دوست داشتید میتوانید به سایتمان بروید و بیشتر با این حوزه آشنا شوید.
داشتم میگفتم. مدلی که من برای این کسب و کار در نظر گرفتهام همان کارخانه محتوای جو پولیتزی است. یعنی ابتدا با تولید محتوا سعی میکنم یک بیس مخاطب تشکیل دهم. از آنجایی که تازگی تنم به تنه محتوا خورده و به لطف یاور دارم دومین کتاب در این زمینه (Content Trap) را مطالعه میکنم کمی برای پیاده کردن مدل خوب تولید محتوا طول میکشد تا جا بیفتم و کارم پخته شود. البته از مسیری که طی کردهام در سال گذشته تاحدودی راضی هستم و از کسی که هیچ سر رشتهای در موارد مربوط به SEO و کپی رایتینگ و در کل بازاریابی و استراتژی محتوا نداشت تبدیل شدم به کسی که اصطلاحات این زمینه را یاد گرفتهام و دید خوبی نسبت به کل این صنعت پیدا کردهام و فقط به مطالعه بسنده نکردهام و دارم تمام چیزهایی را که یاد میگیرم را در کارم پیاده میکنم.
تمامی این موارد در کنار آشفتگی ماههای گذشته من که تقریبن نظم زندگیام را به هم زده بود و تغییرات زیادی که در زندگیام ایجاد شده بود، باعث شد نتوانم این وبلاگ را آنطور که باید به جلو ببرم.
حالا که توضیحات قسمتی از دلایل کم کاری این روزهایم را خواندید (تازه به مسائل عجیبتری مثل زلزله نپرداختم، شبها به سختی خوابم میبرد از ترس لرزش دوباره و باز هم آواره شدن در خیابانهای دودی) برویم سر آشتی کنان 🙂
این قسمت پست نقش همان عوض کردن بحث را دارد. چند روز پیش به تصویر جالبی برخوردم که همان لحظه جرقهای در مغزم خورد و گفتم چرا آن را با شما در میان نگذارم. داستان بر میگردد به این که هر وقت یک تکنولوژی جدید میآید رسانهها و مردم هم به دنبال آنها سوالهایی میپرسند که میتوان بدون در نظر گرفتن تکنولوژی به آن سوالات پاسخهای ثابتی داد. مهم نیست که تکنولوژی مورد نظر، بلاک چین باشد یا هوش مصنوعی یا شبکههای اجتماعی یا اتومبیلهای خودران یا پرینترهای سه بعدی و … میتوانید از چیت شیت زیر برای پاسخ به تمامی این سوالات استفاده کنید :
پ.ن : حالا که همه چیز انقدر گل و بلبل شد باید به عرضتان برسانم که فرکانس به روز رسانی وبلاگ بیشتر خواهد شد و چه بخواهید و چه نخواهید، متاسفانه یا بهتر بگویم خوشبختانه، کلی حرف نگفته دارم که باید بزنم و یک جوری خودم را خالی کنم.