سری مدل ذهنی (قسمت ششم) : چطور زمین بازی‌مان را تغییر دهیم و تغییرات را در آغوش بکشیم

با این‌که مدت‌هاست در فضای استارتاپی صحبت از این می‌شود که شکست چیز بدی نیست؛ اما به نظر می‌رسد که هنوز هم ما عادت داریم به سراغ افرادی برویم که کارنامه آن‌ها تنها شامل موفقیت‌هاست یا اگر شکستی هم هست، در مقابل موفقیت‌ها به چشم نمی‌آید. ارون لوی (Aaron Levie) از این قاعده مستثناست و شاید به همین دلیل باشد که نام او را زیاد نمی‌شنویم. ارون لوی مدیر عامل Box(+) است. یک سرویس ذخیره‌سازی ابری که از سال ۲۰۰۵ کار خود را شروع کرد. ارون که از نوجوانی به دنبال توسعه نرم‌افزارها و سرویس‌های مختلف بر بستر اینترنت بود، در دوران دانشجویی خود به این نتیجه می‌رسد که جابجا کردن یک فلش کار آزاردهنده‌ایست و چقدر خوب می‌شد که همه اطلاعات یک فرد، از طریق دستگاه‌های مختلف و با اتصال

ادامه مطلب

اتم‌ها در مقابل بیت‌ها : چرا آمازون به فروشگاه‌های فیزیکی نیاز دارد

شاید متن زیر برای شما آشنا باشد : اوبر، بزرگترین شرکت تاکسیرانی دنیا، هیچ وسیله نقلیه‌ای ندارد. فیسبوک، محبوب‌ترین صاحب رسانه دنیا، هیچ محتوایی تولید نمی‌کند. علی‌بابا، ارزشمندترین خرده‌فروشی دنیا، هیچ انباری ندارد. ایربی‌ان‌بی، بزرگترین ارائه دهنده محل اقامت دنیا، هیچ املاک و مستغلاتی ندارد. پدیده جالبی در حال رخ دادن است. نقل قول بالا، از مقاله تام گودوین در Tech Crunch بود که در سال ۲۰۱۵ و با عنوان جنگ اصلی، برای تصاحب لایه ارتباط با مصرف‌کننده است یا The Battle Is For The Consumer Interface نوشته شد. نقل قولی که به احتمال بسیار زیاد شما هم آن را دیده‌اید و به اشتراک گذاشته‌اید (همانطور که من این کار را کردم) و بسیار هم همه‌کَس‌پسند است. حق هم داریم، راستش آنقدر نوشته جذابی است که آدم دوست دارد باورش

ادامه مطلب

سری مدل ذهنی (قسمت چهارم) : پل گراهام، حکیم استارتاپی

پل گراهام

معمولا وقتی صحبت از استارتاپ و اکوسیستم استارتاپی می‌شود، نام چند نفر بیشتر از دیگران به چشم می‌خورد. بدون شک یکی از این اشخاص پل گراهام، موسس شتابدهنده Y Combinator است. شتابدهنده‌ای که در پورتفولیو خود استارتاپ‌هایی مانند Dropbox و Airbnb را دارد و نقش بسیار موثری در ترویج فرهنگ استارتاپی و معرفی افراد و مجموعه‌های موثر به اکوسیستم استارتاپی داشته است. پل گراهام از آن دسته افرادی است که شاید بتوان گفت در تمامی محافل استارتاپی سیلیکون ولی به او استناد می‌کنند و یک جورهایی پیر این اکوسیستم به حساب می‌آید. در دهه ۹۰ شرکتی به اسم ViaWeb را به همراه دو نفر از دوستانش تاسیس می‌کند. شرکتی که ارائه دهنده یک وب اپلیکیشن است. هرچند وب اپلیکیشن در آن زمان هنوز تعریف نشده بود و آنطور که پل

ادامه مطلب

سری مدل ذهنی (قسمت سوم) : جف بزوس، اما نه آنطور که فکرش را می‌کنید

مدل ذهنی جف بزوس جوان

می‌دانم که قرار است در سری مدل ذهنی به سراغ افراد و مفاهیمی برویم که کم‌تر از آن‌ها صحبت شده است. اما ماجرای این قسمت کمی متفاوت است. آخر کسی که می‌خواهیم از او صحبت کنیم، نه تنها همین الان ترندینگ تمامی رسانه‌های دنیا هست بلکه خودش هم کلی رسانه خریده و بلندگو به اندازه کافی در اختیار دارد. اما یک لحظه بیایید همه چیز را متوقف کنیم. اگر کنترلی در دست داشتیم الان باید دکمه عقب رفتن را فشار بدهیم. آخرین صحنه هم یک خبر بولد و مهم است : موسس آمازون از همسرش طلاق گرفت. حالا ثروت او نصف می‌شود. (چه داستان‌ها که در مورد این جدایی می‌شود گفت. نویسنده‌ای که انتقام تمام ناشران و نویسندگان را از غول دنیای بیزینس، جف بزوس گرفت و …) بگذریم. ما

ادامه مطلب

سری مدل ذهنی (قسمت دوم) : رید هستینگز، مردی که اینترنت را بلعید

رید هستنیگز، مردی که اینترنت را بلعید

در سال ۱۹۹۱، ایده‌ای به ذهن یک مهندس ۳۱ ساله می‌رسد. این مهندس‌ که برای ماشین‌های CNC کد C++ می‌نویسد تصمیم می‌گیرد برنامه‌ای بنویسد که باگ‌های نرم‌افزاری را پیدا و تصحیح کند. اسم محصول را هم می‌گذارد پیوریفای (Purify) و یک شرکت به نام Pure Software هم تاسیس می‌کند. اولین دور سرمایه‌گذاری توسط دوستان و خانواده انجام می‌شود و شرکت به خوبی رشد می‌کند. حالا شرکت کوچک اولیه تبدیل می‌شود به یک سازمان بزرگ و هر روز بوروکراتیک‌تر و غیردوستانه‌تر می‌شود و نوآوری آن هم روز به روز کم‌تر می‌شود. با بروز هر مشکل، راهنمای حل آن مشکل هم جایی ثبت می‌شود تا از تکرار آن جلوگیری شود و در صورت بروز به راحتی حل شود. اما یک مشکل وجود دارد. با انجام کارهایی که از بروز اشتباهات احمقانه در

ادامه مطلب

داستان نتفلیکس، روایت هالیوودی یا روبه‌رو شدن با واقعیت دنیای کسب و کار؟

در دنیای شرکت‌های بزرگ به خصوص یونیکورن‌ها همه چیز جادویی است. فرهنگ سازمانی آرمانی و کارمندانی که همیشه درحال گپ و گفت و انجام کارهای خلاقانه هستند و در فیلم‌ها و عکس‌ها از ته دل می‌خندند و محیط کاری رنگارنگی که روح آدم را باز می‌کند و مدیرانی که ارتباط عمیقی با اعضای سازمانشان دارند همه و همه یادآور داستان‌های جادویی است که ما از طریق رسانه‌ها از شرکت‌های بزرگ می‌شنویم. اما آیا این تصویر واقعیت دارد یا تنها پوسته بیرونی و نمایشی آن است؟ حالا که مساله طرح شد می‌خواهم قبل از شروع به نوشتن ادامه مطلب چند چیز را اینجا روشن کنم. قرار نیست این مقاله نقدی بر سیستم‌های کنونی کسب و کارهای بزرگ باشد و انتظار نتیجه‌گیری‌های چپی از آن نداشته باشید. یعنی اگر فکر می‌کنید می‌خواهم

ادامه مطلب

سری مدل ذهنی (قسمت اول) : پاتریک کالیسون، مدیر ارزشمندترین استارتاپ فینتکی دنیا

یکی از مشکلات اساسی که در هر جمعی به وجود می‌آید، کمبود مدل‌های ذهنی و سوگیری آن جمع به یک سری دیدگاه محدود است. کمبود مدل‌های ذهنی هم از مطالعه کم، محدود بودن جامعه و تنبلی و خطاهای شناختی انسان‌ها و کلی موارد دیگر به وجود می‌آید. مثلا در همین جامعه استارتاپی‌ و کارآفرینی که بگردید، به ندرت اسمی به جز استیو جابز، جف بزوس، ایلان ماسک و آدم‌های این شکلی می‌شنوید. اما به نظرم آشنایی با داستان افراد مختلف (نه لزوما هم‌نظر) و نوع نگاه آن‌ها، می‌تواند منبع بسیار خوبی برای شناخت ما از جهان اطراف و تصمیم‌گیری‌های ما باشد. می‌خواهم در این سری از پست‌ها، آدم‌ها و ایده‌هایی را معرفی کنم که به نظرم، آشنایی با آن‌ها می‌تواند درهای بسیاری را به روی ما باز کند. منابع من

ادامه مطلب

چک لیست ون هیلن : چرا M&M’sهای قهوه‌ای مشکل‌زا هستند؟

افراد و گروه‌های شناخته‌شده، همیشه منبع بسیار خوبی برای شایعه‌پراکنی و جلب توجه رسانه‌ها بوده‌اند. به طور مثال، وقتی که روزنامه‌ای مدعی شد که گروه موسیقی ون هیلن (Van Halen) به خاطر وجود شکلات‌های قهوه‌ای رنگ M&M’s حدود ۸۰ هزاردلار به برگزارکننده کنسرتش خسارت وارد کرده، همه دنیا به طرز عجیبی، این داستان عجیب را برای هم تعریف می‌کردند و روزنامه مورد نظر هم به احتمال زیاد توجه بسیار زیادی را به سمت خود جلب کرد. در این قسمت از سری چک لیست می‌خواهیم به داستان شکلات‌های قهوه‌ای رنگ ون هیلن بپردازیم و ببینیم که چطور می‌توانیم از روش جالب این گروه در ساخت چک لیست استفاده کنیم و یک سری موارد دیگر را به عنوان حسن ختام این نوشته‌ها بررسی کنیم. گروه موسیقی ون هیلن ون هیلن یکی از

ادامه مطلب

قهرمان عصر چک‌ لیست‌ ها – نکته کوچکی که بدون آن چک‌ لیست‌ ها بیهوده هستند

قهرمان عصر چک‌لیست‌ها

با اینکه چک‌ لیست، یک ابزار ساده و کاربردی است، اجرای پیچیده‌ای دارد. الان که ما می‌دانیم چرا چک‌ لیست مهم است و چگونه یک چک لیست بسازیم، ممکن است با خودمان فکر کنیم که می‌توانیم به راحتی از این ابزار استفاده کنیم. اما موانع مختلفی که بر سر راه استفاده از چک لیست وجود دارد، بسیار جدی است. بگذارید کمی بیشتر توضیح بدهم. همه ما به دنبال قهرمان‌ها می‌گردیم. شخصیت‌های مورد علاقه‌مان را از میان قهرمانان خارق‌العاده که دنیا را دگرگون کردند انتخاب می‌کنیم و طبیعتا دوست داریم خودمان هم قهرمان باشیم. یک قهرمان در شرایطی که همه درمانده شده‌اند، سر و کله‌اش پیدا می‌شود و با حل پیچیده‌ترین مسائل، بر تمام مشکلات پیروز می‌شود و همه چیز هم به خوبی و خوشی تمام می‌شود. این مشکلات می‌توانند آدم‌های

ادامه مطلب

چک‌لیست : چرا؟ چه چیزی؟ و چگونه؟

چک لیست چیست؟

پ.ن ۱ : این پست خلاصه‌ای انتخابی است از کتاب مانیفست چک‌ لیست  است که مطالعه آن را به شدت به شما پیشنهاد می‌کنم. طبیعی است که بخش‌هایی از کتاب که از نظر من مهم‌تر بوده‌اند در این خلاصه آورده شده‌اند. پ.ن ۲ : از تمامی دوستانی که در پست قبلی که ورودی به بحث چک‌ لیست‌ها بود شرکت کردند تشکر می‌کنم. تمام این مدت کامنت‌های آن عزیزان در ذهنم بود تا خلاصه خوبی ارائه کنم که برایشان مفید واقع شود.   همه مضطرب هستند و نمی‌دانند چه کار کنند، وضعیت بیمار از زمانی که وارد بخش شده رو به وخامت گذاشته و هر کاری هم انجام شده کمکی به حال بیمار نکرده است. در اوج نا امیدی و بدبختی، سر و کله دکتر هاوس پیدا می‌شود. یک دکتر که آنقدرها منظم نیست، یک

ادامه مطلب