شاید متن زیر برای شما آشنا باشد : اوبر، بزرگترین شرکت تاکسیرانی دنیا، هیچ وسیله نقلیهای ندارد. فیسبوک، محبوبترین صاحب رسانه دنیا، هیچ محتوایی تولید نمیکند. علیبابا، ارزشمندترین خردهفروشی دنیا، هیچ انباری ندارد. ایربیانبی، بزرگترین ارائه دهنده محل اقامت دنیا، هیچ املاک و مستغلاتی ندارد. پدیده جالبی در حال رخ دادن است. نقل قول بالا، از مقاله تام گودوین در Tech Crunch بود که در سال ۲۰۱۵ و با عنوان جنگ اصلی، برای تصاحب لایه ارتباط با مصرفکننده است یا The Battle Is For The Consumer Interface نوشته شد. نقل قولی که به احتمال بسیار زیاد شما هم آن را دیدهاید و به اشتراک گذاشتهاید (همانطور که من این کار را کردم) و بسیار هم همهکَسپسند است. حق هم داریم، راستش آنقدر نوشته جذابی است که آدم دوست دارد باورش …
دسته: استراتژی محتوا
صنعت تبلیغات همیشه زمین جنگی نابرابر بوده است. صاحبان رسانه و شرکتهای تبلیغاتی که به صورت یک طرفه در خلال محتواهای مختلف، تبلیغات خود را با هر دوز و کلکی به خورد مصرف کنندگان دادهاند و از طرف دیگر، مصرفکنندگان ناراضی که همیشه به دنبال راهی برای فرار از این تبلیغات بودهاند. یاد ۱۵ سال پیش میافتم که تلویزیون، رسانه غالب خانه ما ایرانیها بود. تبلیغات میان سریالها برای ما عذاب آور بود. همیشه وقتی که تبلیغات پخش میشد بین کانالها میچرخیدیم و یک دعوای اساسی بین من و خواهر و برادرم این بود که «بسه دیگه بزن همون کانال الان شروع میشه دوبارهها». خلاصه بعد از این که تبلیغات را دور میزدیم به ادامه مصرف محتوای خود ادامه میدادیم. اینترنت اما مثل تمام حوزههای دیگر، این زمین جنگی …
هرچقدر هم که به قدرت علم و روشنگری آن ایمان داشته باشید، بسیار بعید است که وجود ناشناختهها را انکار کنید. پدیدههایی که برای آنها جوابی نداریم یا آنقدر نادر هستند و تکرار آنها وابسته به شرایط خاص است که فعلا تصمیم میگیریم کاری به کارشان نداشته باشیم. ذهن علمی میگوید در مورد این ناشناختهها اظهار نظر نکنیم. اما ذهن داستان پردازان بزرگ به سختی میتواند در مقابل این ناشناختههای وسوسه انگیز مقاومت کند و شروع میکند به ساختن داستانها جدید. بزرگترین داستانپردازها هم یا شیادانی خبره هستند و یا سرگرمکنندگان بزرگی که اگر نبودند بدون شک زندگی برای ما خیلی سخت میشد. بعد از این مقدمه طولانی که شاید خواننده عزیز نداند که ربط خاصی به موضوع این پست نداشت کم کم میرویم سراغ اصل مطلب. نمیدانم شما هم …
کتاب Killing Marketing آخرین کتاب جو پولیتزی و رابرت رُز است که اوایل شهریور ماه امسال منتشر شد. در این پست نسبتا طولانی میخواهم این کتاب را بررسی و مرور کنم. بخشهایی که در ادامه مینویسم تنها بخشهایی است که از نظر من بسیار جالب بود و همه کتاب را در بر نمیگیرد. برای مطالعه کامل میتوانید کتاب را به یکی از دو روشی که در انتهای متن آوردهام تهیه کنید. مطمئن باشید که از مطالعه این کتاب لذت خواهید برد و چیزهای زیادی هم از آن خواهید آموخت. شاید بد نباشد که با هم یک مروری بر کار دو نویسنده کتاب داشته باشیم. رابرت رُز و جو پولیتزی، در سال ۲۰۰۸ وبسایت معروف CMI یا Content Marketing Institute را تاسیس میکنند. وبسایتی که نقشی غیر قابل انکار در گسترش …
در ماه گذشته دو بار زلزله تهران را تجربه کردیم. الان کسی دیگر یادش نیست البته و خدایی نکرده یک ذره بلرزد تنها تعداد کمی برای آن آماده هستند و لباس گرم و غذای اضافی آماده کردهاند. خودم هم استثنا نیستم. با این که هر روز احتمال خیلی چیزها وجود دارد باز هم یک قراردادی بین خودمان هست که انگار تصمیم گرفتهایم خطرات را جدی نگیریم و بدون در نظر گرفتن ریسکها تصمیم بگیریم. البته این که هر روز صبح مثل استیو جابز از خواب پا شوید و از خود بپرسید اگر امروز زلزله بیاید چه کار باید بکنم کمی عجیب است و کار خوبی نیست. نیازی هم نیست که هر روز تمام دارایی خود را از این خانه به آن خانه و از این محل به آن محل ببرید …
نمیدانم تا به حال به پادکستهای Lore گوش دادهاید یا نه. هرچند بحث این پست، محتوای این پادکستها نیست اما دوست دارم یک معرفی کوتاه از این پادکستها داشته باشم. ارون منکی یک داستانگوی خبره است که علاقه وافری به دنیای فولکلورها یا داستانهای محلی ترسناک دارد. حاصل سالها مطالعه و گردآوریهای او شده یک سری پادکست که اگر در زمان و مکان مناسب به آنها گوش کنید، یا مو به تن شما سیخ میشود یا به فکر فرو میروید. داستانهای او بیشتر از این که صرفا هدف ترساندن داشته باشد، هدف موشکافی واکنش انسانها به داستانهای ترسناک را دارد. برای مثال، شاید واکنش مردم عصر ویکتوریای انگلستان به جادوگرها برایتان جالب باشد. برای این که بفهمند کسی جادوگر است یا نه او را به طور کامل لخت میکردند تا …
به تصویر زیر نگاه کنید : لینکدین، توییتر، تلگرام، فیسبوک، اینستاگرام و آپارات. این استارتاپ علاوه بر وبلاگی که دارد در ۶ شبکه اجتماعی دیگر هم حضور دارد. البته برای همه آنها محتوای جداگانه تولید نمیکند و شاید ۳ یا ۴ نوع محتوا برای ۷ کانال ارتباطی خود دارد. تیم محتوا این استارتاپ هم ۱ تا ۲ نفر هستند. نگاهی به فوتر اکثر کسب و کارهای نوپای ایرانی که بیندازید از این همه حضوری که در همه شبکههای اجتماعی دارند متعجب میشوید. مورد بالا یک مورد معمولی است و گاهی این حضور تا ۱۰ کانال و بیشتر هم میرود. اما آیا این کار درست است؟ اگر کمی عالمانه بخواهیم جواب بدهیم باید بگوییم که بستگی به شرایط دارد. حداقل طبق چیزی که جو پولیتزی میگوید بهتر است که برنامه …