پستهای ابتدایی یک وبلاگ مثل خشتهای اول یک خانه هستند. نه از این نظر که مسیر آینده یک وبلاگ را مشخص میکنند. اما اهمیت آنها در این است که ساختار وبلاگ را در ذهن نویسنده میسازند. شاید به کار بردن مثال وسایل خانه آنالوژی بهتری باشد. وقتی که وارد یک خانه جدید خالی میشویم دوست نداریم در آن زندگی کنیم و حس خاصی به آن نداریم. تا این که با وسایل مورد نیازمان آن خانه را پر میکنیم و از یک جایی به بعد خانه شبیه خانه آدمیزاد میشود.
وبلاگ هم یک همچین چیزی است. اولش که هیچ پستی نیست آدم دلش نمیخواهد به آن سر بزند یا مطلب جدیدی پست کند و باید روزهای اول را به خودت سخت بگیری و چند پست در آن بگذاری تا بعد از آن شبیه وبلاگ آدمیزاد شود و بعد از آن اتفاق خوبی که میافتد این است که در اتوبوس و مترو، یا سر کار یا در حال قدم زدن یا وسط یک مهمانی یا درست در حالی که استاد سر کلاس دارد درس میدهد و هر جای دیگری یک لحظه یک جرقه در ذهنت میخورد و با خودت میگویی چقدر خوب که میتوانم توی وبلاگم در مورد این موضوع هم بنویسم.
یاد درس انجماد در مهندسی مواد میافتم. این که چطور فرآیند انجماد شروع میشود. این که باید یک هسته اولیه از مولکولها درکنار هم شکل بگیرد و این انرژی میخواهد و بعد از شکل گیری هسته اولیه باقی مراحل خود به خود صورت میگیرد و فرآیند گرماده میشود.
هسته اولیه یک وبلاگ هم حدود ۱۰ پست اولی است که نویسنده در آن قرار میدهد. خیلی از وبلاگها قبل از رسیدن به ۱۰ پست میمیرند و در واقع هیچ وقت روشن نمیشوند اما بعد از ۱۰ پست دیگر یافتن ایده برای نوشتن، اضافه کردن یک بخش جدید و باز کردن صفحه افزودن نوشته تبدیل به یک عادت خود به خودی میشود. به همین سادگی. هرچند به هیچ وجه ساده نیست.
3 دیدگاه On خشت اول
سلام امین جان
خیلی جالبه که از متون علمی مثال میزنی
و برای شخص من جذابه که این ۱۰ پست اول رو شبیه اون دانه های اولیه انجماد هستن ( کلی محاسبه کنیم که ایا میشه یا نه ) مثال زدی
البته من کمک میکنم که واکنش ما گرماده بشه پس سعی میکنم نقش جوانه زنی رو ایفا کنم :دی
به همین منظور لینک RSS رو بزار برامون تو یه ایکونی تو فوتر ( پایین سایت ) که دنبال کردنی همیشگی تو بشیم
قول میدم فردا شب درستش کنم الان خوابم میاد :))
عالی بود. این خشت اول
منم میرم به زوووور یه وبللگ بیارم بالا.
از این نکته خشت اول و لینکه کلی بلاگ زیر ۱۰ تا پست می می رند کلی چیز میز یاد گرفتیم.