تکنولوژیها هم انگار مثل داستانهای قهرمانی آرکتایپ خودشان را دارند. برای بررسی بازارشان میتوانی از چرخه عمر استفاده کنی و داستان صعود و فرود یک محصول را با آن تعریف کنی و برای رشد یک بیزینس هم میتوانی از نمودار رشد تصاعدی و لگاریتمی استفاده کنی. بیزینسها هم برای نقل داستان موفقیتشان از این نمودارها به خوبی استفاده میکنند. اگر یک بیزینس موفق باشد باید یک جورهایی از یک جایی به بعد رشد تصاعدی در آن دیده شود و دوران خاک خوری هم پر است از داستانهای تعهد و پایداری در راه رسیدن به هدف و … .
یکی از نمودارهای جالبی که جدیدا با آن آشنا شدم چرخه هایپ یا اگر خودمانی بخواهم بگویم چرخه توهم است که توسط موسسه گارتنر معرفی شده.
خود نمودار را فعلا ببینید تا توضیحاتش را که از همین عکس هم پیداست برایتان بگویم.
قصه این است که وقتی یک تکنولوژی جدید، برای مثال بلاکچین که این روزها بدجوری داغ بود، وارد بازار میشود هیچ کس به آن توجهی ندارد. اکثر کسانی که از این تکنولوژیها استفاده میکنند یک مشت گیک هستند که به خود تکنولوژی علاقه دارند و از دید بیزینسی زیاد بررسی نمیکنند. علاقهشان هم معمولا به خاطر آرمانی است که از آینده در ذهن دارند و فکر میکنند این تکنولوژی قرار است آن یوتوپیا را برایشان به ارمغان بیاورد و جدای از اینها کلی راه حل جدید با این تکنولوژی جدید ایجاد میشود. برای مثال کسانی که ابتدا از بیت کوین استفاده میکردند به خاطر علاقه به اسم ملکه بیتها نبود. گیکهایی بودند که یک سیستم غیر مرکزی شفاف را دوست داشتند و از سیستمهای مرکزی غیر شفاف هم بیزار بودند. حالا بیت کوین یک راه حل مناسب برای این موضوع بود و خیلی جاهای دیگر هم میتوانست مساله اعتماد را حل کند.
کمی که گذشت گروههای دیگری هم به این تکنولوژی علاقهمند میشوند و مخاطبان اولیه دیگران را خبر میکنند. برای مثال یکی از گروههایی که به بیت کوین علاقهمند شد قاچاقچیان مواد مخدر و خیلی چیزهای دیگر بودند. دلیلش هم ساده بود چون نظارت سیستم مرکزی وجود نداشت که به راحتی آنها را شناسایی کند. البته توجه کنید که گفتم یک گروه و نه همه.
حالا کم کم پای رسانهها به میان میآید، داستانهای عجیب و غریب نقل میشود، و توجه همه به این مساله جلب میشود. یکی از تحولی که این تکنولوژی در آینده ایجاد خواهد کرد میگوید و یکی از مضراتش میگوید و همین نگاههای متضاد و دعواهای رسانهای همه توجهها را جلب میکند. خلاصه این تکنولوژی روز به روز سهم بیشتری از ذهن مردم را به خود مشغول میکند تا این که به حداکثر حالتش برسد. شما فرض کنید بیت کوین ۲۰ هزار دلاری.
در این نقطه است که مردم کم کم با محدودیتها آشنا میشوند و تکنولوژی مورد نظر خیلی از وعدهها را تحقق نمیبخشد و کم کم افراد از این تکنولوژی نا امید میشوند و به سراغ زندگی خودشان میروند. دیگر کسی رویاپردازی نمیکند، افراد عادی آن تکنولوژی را فراموش میکنند و رسانهها هم به سراغ چیز دیگری میروند اما گروه اولیه که همان گیکها و در کل کسانی بودند که خود تکنولوژی برایشان جذابیت داشت میمانند و به توسعه آن ادامه میدهند. در این نقطه دیگر فقط چشمانداز مهم است.
در ادامه هم این تکنولوژی یک رشد ملایم خواهد داشت و تصورات منطقی از آن شکل خواهد گرفت و افراد محافظهکار که تا الان از دور آن را مشاهده میکردند به استفاده از آن میپردازند.
مثالها زیاد است. برای مثال همین شرکتهای اینترنتی. حباب دات کامها اوج توهم بیزینسهای اینترنتی بود و سقوط پس از آن توهمها را از بین برد. تنها کسانی که ماندند و ساختند کسانی بودند که چشمانداز داشتند. برای مثال ویدئو زیر از جف بزوس را نگاه کنید که چطور چشم اندازش را توضیح میدهد و به نظرش اینترنت چه پتانسیلهایی دارد :
در نهایت هم همین افراد معدود اما اثرگذار هستند که تکنولوژیها را به پیش میبرند.
در آخر شاید برایتان جالب باشد که نسخه ۲۰۱۷ نمودار گارتنر را مشاهده کنید که جای تکنولوژیهای مختلف را در این چرخه نشان داده است.
2 دیدگاه On چرخه هایپ گارتنر یا Gartner’s Hype Cycle : عاقبت بیت کوین چیست؟
استادی که این مقاله رو نوشتی یه جایی «ملکهی بیت ها» رو آوردی، با تصور این که بیت کویین تلفظ میشه(bitqueen)، اما بین کوین(bitcoin) ملکه ای توش نیس، کوین یعنی سکه…
معمولا هوش آدمها رو با توانایی درک طنزشون میشه شناخت. از این جهت شما در دسته آمیبها قرار میگیرین.