جنون حضور : چرا استارتاپ ما باید در هر شبکه اجتماعی یک اکانت داشته باشد؟

به تصویر زیر نگاه کنید :‌       لینکدین، توییتر، تلگرام، فیسبوک، اینستاگرام و آپارات. این استارتاپ علاوه بر وبلاگی که دارد در ۶ شبکه اجتماعی دیگر هم حضور دارد. البته برای همه آن‌ها محتوای جداگانه تولید نمی‌کند و شاید ۳ یا ۴ نوع محتوا برای ۷ کانال ارتباطی خود دارد. تیم محتوا این استارتاپ هم ۱ تا ۲ نفر هستند. نگاهی به فوتر اکثر کسب و کارهای نوپای ایرانی که بیندازید از این همه حضوری که در همه شبکه‌های اجتماعی دارند متعجب می‌شوید. مورد بالا یک مورد معمولی است و گاهی این حضور تا ۱۰ کانال و بیشتر هم می‌رود. اما آیا این کار درست است؟ اگر کمی عالمانه بخواهیم جواب بدهیم باید بگوییم که بستگی به شرایط دارد.  حداقل طبق چیزی که جو پولیتزی می‌گوید بهتر است که برنامه

ادامه مطلب

متفاوت بودن آنقدرها هم سخت نیست

وسیله نقلیه روزانه‌ای که از آن بیشترین استفاده را دارم، مترو و گاهی هم بی آر تی است. البته نیازی نیست که با مترو و بی آر تی رفت و آمد کنید تا به نتایج من برسید. شاید در یک ترافیک یا در اتوبان پر از ماشین، در یک جمع مهمانی شلوغ یا سر کلاس درس هم همین‌ها را مشاهده کنید. اصل مطلب : تلگرام، تلگرام، بالز، اسپینر، تلگرام، تلگرام، تخته‌نرد، تلگرام، تلگرام، اینستاگرام، اینستاگرام،‌تلگرام و … سرها همه توی گوشی‌هایی فرورفته که نمایشگرش این‌ها را نشان می‌دهد. منبع کسب اطلاعات و دانش خیلی‌ها امروز شده همین. البته بحث کمی از منبع کسب اطلاعات فرارفته و همدم اکثر آدم‌ها شده همین. وقتی که حوصله‌مان سر می‌رود اولین گزینه‌ای که به ذهن اکثر ما می‌رسد تلگرام است و بعد از وصل

ادامه مطلب

مورد عجیب ادارات دولتی

مشکل ما نیست، این چیزی هست که سیستم نشون میده! تا به حال چند بار جملاتی شبیه به این را از کارمندان ادارات شنیده‌اید؟ مشکلی که به راحتی و شاید با یک جستجوی ساده رفع شود تبدیل به یک بحران بزرگ برای مراجعه کننده می‌شود. مشکل شخصی که آن طرف میز نشسته نیست و او نمی‌داند که باید چه کاری انجام دهد و هر چیزی که شده مشکل شماست. در نگاه اول ما با یک مشت آدم بی مسئولیت سروکار داریم. افرادی که حوصله ندارند پرونده کنار خود را باز کنند و نگاهی به آن بیندازند یا یک تماس بگیرند و مساله را حل کنند. اما شاید داستان به همین سادگی‌ها هم نباشد. کارمند آن طرف میز هم از مشکل شما و مشکلات شبیه به آن آگاه است و عاصی.

ادامه مطلب

خشت‌ اول

پست‌‌های ابتدایی یک وبلاگ مثل خشت‌های اول یک خانه هستند. نه از این نظر که مسیر آینده یک وبلاگ را مشخص می‌کنند. اما اهمیت آن‌ها در این است که ساختار وبلاگ را در ذهن نویسنده می‌سازند. شاید به کار بردن مثال وسایل خانه آنالوژی بهتری باشد. وقتی که وارد یک خانه جدید خالی می‌شویم دوست نداریم در آن زندگی کنیم و حس خاصی به آن نداریم. تا این که با وسایل مورد نیازمان آن خانه را پر می‌کنیم و از یک جایی به بعد خانه شبیه خانه آدمی‌زاد می‌شود. وبلاگ هم یک همچین چیزی است. اولش که هیچ پستی نیست آدم دلش نمی‌خواهد به آن سر بزند یا مطلب جدیدی پست کند و باید روزهای اول را به خودت سخت بگیری و چند پست در آن بگذاری تا بعد از

ادامه مطلب

شروعی دوباره

مدتی هست که این دامنه را خریده‌ام و دارم با وردپرس سرو کله می‌زنم تا دوباره وبلاگ نویسی را در این خانه از سر بگیرم. وبلاگ قبلی مشکل خاصی نداشت اما یکی از مشکلاتش این بود که وردپرس نبود و البته یکی دیگر از مشکلاتش هم این بود که من کمی دوست داشتم تنوع ایجاد کنم برای خودم و به همین دلیل تصمیم گرفتم به اینجا نقل مکان کنم. مدتی گذشت و من نه آنجا اعلام کردم که دیگر نیستم و نه در اینجا چیزی نوشتم. انگار یک وسواس خاصی دارم که باید چیز مهمی برای گفتن داشته باشم و بعد شروع کنم به نوشتن. امروز اما دیگر تصمیم گرفتم هرطور شده نوشتن در اینجا را شروع کنم. در مورد موضوعات این وبلاگ باید بگویم که سعی می‌کنم کمی منسجم‌تر

ادامه مطلب