هنوز هم زنده‌ام

آخرین باری که در این وبلاگ نوشتم، برمیگردد به دو ماه قبل. باور کنید کار سختی نیست این همه ننوشتن. داشبورد مدیریت سایت را باز می‌کنی، افزودن نوشته را می‌زنی، چند خطی هم می‌نویسی و می‌بینی که فکرت یک جا جمع نمی‌شود. صفحه را می‌بندی و با خودت می‌گویی سر فرصت. لیست مطالبی که باید بنویسی هم هر روز طولانی‌تر می‌شود. این خلاصه دو ماه گذشته بود.

اگر بخواهم طبق عادتم، مثل همه وقت‌هایی که بعد از مدت‌ها از غار بیرون می‌آیم یک آپدیت همه جانبه از زندگی‌ام ارائه کنم این می‌شود که به مشکل مدیریت شخصی برخورده‌ام. کمی نظم کارهایم به هم ریخته و زمان مثل ماهی از دستم سر می‌خورد. یادم می‌آید می‌خواستم بعد از پست چک لیست خلاصه کتاب را هم بگذارم و به دلیل این که میخواستم پستی ایده‌آل باشد هی کش دادم ماجرا را تا این که رسیدم به امروز. این وسط هم کلی پست باید مینوشتم که یا وقتش گذشت یا دیگر شعله نوشتنش خاموش شد.

یکی از اتفاقات خوب این مدت هم این است که در ECM مشغول به کار شده‌ام و در کنار دوست عزیزم، مجید دودهکی دارم تجربه‌های ارزشمندی به دست می‌آورم.

فکر کنم برای یک پست به روز رسانی همین دو صد کلمه کافی باشد. بی سر و صدا این پست را تمام می‌کنم و به امید پست‌های بعدی نقطه آخر را می‌گذارم.

فعلا

5 دیدگاه On هنوز هم زنده‌ام

  • امین واقعا افراد خفنی تو مدیون هستین!
    به خاطر ننوشتنتون مدیون هستین،
    مدیون همه‌ی خواننده‌های بالقوه و بالفعلی که دارین،
    تو مدیون من هستی امین!

    من مدام بابک یزدی و میثم مدنی و صدرا علی‌آبادی رو می‌زنم توی سر خودم و می‌گم از اینا یاد بگیر،
    ببین چقدر خوب و مرتب دارن وبلاگ می‌نویسن.

    این خواهشو خیلی وقت پیش از میثم مدنی هم کردم، الان هم از تو می‌کنم:
    خواهشا بنویس!
    مهم نیست که (از نظر خودت) کامل نباشه یا حتی مزخرف باشه، یه محتوایی از اون مغزت بکش بیرون.
    اگه نمی‌تونی بنویسی مکالمه‌ت رو با یه دوستت ضبط کن و بذار این‌جا، موضوعش مهم نیست، مغزی که مغز باشه هر محتوایی که درش شکل بگیره قابل توجهه، و برای من مغز تو از اون مغزهاست.
    اگه روی این‌جا وسواس داری یه کانال تلگرام بزن و منو عضو کن.

    یه «سیستم»‌ بچین که به طور منظم بتونی محتوا تولید کنی. ببین مانعت چیه. می‌دونم که موانع مختلفی وجود داره ولی راه حل‌های مختلفی هم وجود داره،
    ساده‌ترین ایده همون کانال تلگرامه، در طول روز هر چی به ذهنت رسید بریز توش، من قول می‌دم مصرفش کنم.

    یادم افتاد که برای سعید رمضانی هم باید چنین کامنتی بذارم.
    لینک این‌جا رو می‌دم بهش.

    فعلا.

  • امین عزیز کاملا درک می‌کنم، خودم بارها در این شرایط قرار داشته‌ام اما به نظرم این مشکل از کمال‌گرایی ریشه می‌گیرد. وبلاگ‌نویسی در یک وبلاگ شخصی کار سختی نیست، فقط کافی است که استنانداردهای خودمان را کنار بگذاریم و واقعا هرچه به ذهنمان می‌رسد را به پست وبلاگی تبدیل کنیم حالا چه کوتاه و چه بلند، با هر موضوعی از هر جایی به هر شکلی. راه حل ساده است؛ فقط بنویس.

    • بهراد خیلی دوست دارم فقط بنویسم، ولی من استراتژی وبلاگ نویسیم مثل خیلی از دوستان هر روز نوشتن نبوده و در هر موردی نوشتن هم نبوده. موضوعاتی مثل استارتاپ‌ها، محتوا، استراتژی و بازاریابی تو این زمینه‌ها و نظم شخصی چیزهایی هست که بهشون میپردازم. کلی علاقه دیگه هم دارم که خیلی سخت خودم رو قانع میکنم در موردشون بنویسم. همین الانش هم انتقادی که بهم میشه اینه که چقدر پراکنده مینویسم که درست هم هست. ولی تو موضوعات مشخص حق با تو هست باید بیشتر و راحت‌تر فقط بنویسم.

جوابی بنویسید:

آدرس ایمیل شما به صورت عمومی منتشر نخواهد شد.