جوان بیست یا سی و خوردهای سالهای که با دنیای اطرافش فرق دارد، خوره تکنولوژی است، تند تند حرف میزند، طرفدار آزادی بی حد و حصر است، خیلی خوب کُد میزند، لباسهای غیر رسمی میپوشد و بر خلاف بیزینسمنهای عصا قورت داده مخاطب را به هیجان میآورد و … . این تصویر ما از خیلی موسسان استارتاپهای بزرگ است. حداقل فیلم شبکه اجتماعی یا Social Media با تصویری که از مارک زاکربرگ ساخت این ذهنیت را در ما تقویت کرد. افرادی مثل ایلان ماسک و جف بزوس هم هر روز ابعاد جدیدی به این تصویر اضافه میکنند. در دنیای شرقیها اما انگار خیلی چیزها فرق میکند. کارآفرینان شرقی، مثل موجودات داستانهای هزار و یک شب هستند که هر کدام شکلی متفاوت و لایههای فراوان دارند و مرور داستان آنها، درسهای …
پست های وبلاگ
پ.ن ۱ : از ۴ سال پیش که فیلم The Big Short اکران شد، همیشه تصمیم داشتم آن را تماشا کنم اما هیچ وقت فرصت مناسبی پیش نمیآمد و راستش فکر نمیکردم موضوع جذابی هم داشته باشد. تا این که یک ماه پیش بالاخره پس از کلی توصیه دوستان، عزمم را برای تماشای این فیلم جزم کردم. در وصف این فیلم همین بس که تا امروز سه بار به طور کامل این فیلم را تماشا کردهام و الان که دارم این متن را مینویسم هم احتمالا بارها و بارها باید به آن مراجعه کنم. بار اولی که فیلم The Big Short را دیدم، شاید کمتر از نصف داستان را فهمیدم. دفعات بعدی تصمیم گرفتم که در کنار تماشای فیلم، جستجویی هم بکنم و تا جایی که میتوانم از عبارتهای تخصصی …
حدود یک سال و چند ماه قبل با روش جالبی برای بیدار شدن سر صبح آشنا شدم. اسمش عادت صبحگاهی تیم فریس بود. چون تیم فریس وقتی از خواب بیدار میشود یک سری کارها را به صورت روتین انجام میدهد که به این اسم معروف شده است و اگر کمی در گوگل و یوتیوب جستجو کنید به تعداد زیادی محتوا در این زمینه بر میخورید. میخواهم اینجا اعترافی کنم. این روتین برای من جواب نداد. چرایش بماند برای کمی جلوتر. ولی دیدم که دوستی زیر همان پست قبلی که من نوشته بودم کامنت گذاشته بود که پس چرا گزارش استفاده از این روش را نگذاشتید و من هم ماندم حالا چه کار کنم. دیدم حالا که وبلاگ دیر به دیر به روز میشود چه کاری بهتر از این که کمی در …
شاید خندهدار به نظر برسد. اما بیایید تعارف را کار بگذاریم. مثل داستایفسکی بعد از نوشتن بیچارگان، یا پینک فلوید بعد از نیمه تاریک ماه، یا نمیدانم… شما بگویید. مثل تمام خالقان بزرگی که دوستشان داریم بعد از خلق اولین شاهکارشان. هر آدمی که مشغول هرکاری است و با خلق چیزها سر و کار دارد، یک روز این احساس را تجربه میکند. میتوانید نویسنده حرفهای، بلاگر، نقاش، موزیسین، کارگردان، صنعتگر و … باشید. یک جایی از مسیر، نگاهها به سمت شما بر میگردد. هرچند کم. اما یک عده متوجه وجود شما میشوند. هرچقدر کوچک یا بزرگ باشید. مهم این است که چند جفت چشم حالا منتظر هستند تا حرکت بعدی شما را ببینند. موفقیت اول، واقعا یک چاقوی دو لبه است. از یک طرف خوشحالتان میکند. از طرف دیگر لرزه …
پند جالبی هست که میگوید به استدلالهای کسی که موهای سیاه دارد، به حرفها و استدلالهای کسی که موی خاکستری دارد و در نهایت تنها به حرفهای کسی که موی سفید دارد توجه کن. چارلی مانگر (Charlie T. Munger)، بیزینسمن ۹۵ ساله آمریکایی، کسی است که با جان و دل باید به حرفهایش گوش کنیم و وقتی جوانی از او خواست که برای رسیدن به موفقیت نصیحتی به او بکند، پاسخ او این بود : کوکائین نکشید، با قطار مسابقه ندهید و از شرایطی که خطر ابتلا به ایدز وجود دارد دوری کنید! (توییت) خب. مطمئنم که در حال فکر کردن به این هستید که این نصیحت چه معنی دارد؟ خودمان هم میدانیم چه کارهایی نباید بکنیم و با گفتن این جمله هیچ اطلاعاتی به اطلاعات قبلی ما اضافه نشده …
جو لانسدیل (Joe Lonsdale)، یکی از ذهنهای درخشان سیلیکن ولی است. او به عنوان کارآموز وارد پیپل (Paypal) شد و پس از به فروش رفتن آن، در کنار پیتر تیل (Peter Thiel) یکی از مرموزترین و ارزشمندترین استارتاپهای قرن بیست و یکم را بنا کرد. این استارتاپ که امروز به دولتها و سازمانهای بینالمللی و شرکتهای بسیار بزرگ خدمترسانی میکند پالانتیر (Palantir) نام دارد. اما امروز به جای صحبت از لانسدیل میخواهیم پیتر ثیل را از نگاه او ببینیم. بله، همان پیتر ثیل معروف که به احتمال زیاد شما هم او را میشناسید و کتاب صفر به یک او را بهتر از من حفظ هستید. اتفاقا صدرا هم در پادکستش خیلی خوب خلاصه این کتاب را توضیح میدهد که توصیه میکنم حتما آن را گوش کنید (استارتباکس (اپیزود دوم) : …
تصور کنید در اواخر دهه ۹۰ در یک جلسه با جف بزوس پیشنهاد ۱۰۰ میلیون دلار سرمایهگذاری در ازای ۳۰٪ از سهام آمازون را میدهید. او هم به شما میگوید که حاضر نیست با کمتر از ۱۳۰ میلیون دلار این معامله را انجام دهد و معامله به هم میخورد. چه حالی خواهید داشت وقتی که اخبار مربوط به موفقیتهای جف بزوس و آمازون را میبینید؟ داستان بالا کاملا واقعی است. ماسایوشی سان (Masayoshi Son) سرمایهگذار و کارآفرین بزرگ ژاپنی و موسس سافتبنک (SoftBank)، خاطره بالا را در یکی از سخنرانیهای اخیر خود تعریف کرده است. اما او این روزها بیشتر از هر وقت دیگری خوشحال و پرانرژی است و مانند کودکی که اسباببازیهای دلخواهش را به دست آورده، برنامههای خود برای آینده را با آب و تاب برای دیگران تعریف …
با مرور تاریخ تحولات صنایع مختلف جهان، یک پرسش همیشگی ذهن ما را درگیر میکند. بیزینسهای مختلف میآیند، محبوبیت پیدا میکنند، رشد میکنند، بزرگ و بزرگتر میشوند، قدرتمند میشوند و در نهایت به سادگی از یک رقیب تازه به میدان آمده و نوپا شکست خورده و نابود میشوند. بلاک باستر، کداک، بارنز اند نوبل و لیستی که میتوان آن را ادامه داد. اما پرسشی که برای ما مطرح میشود این است که کسب و کارهای نوپا یا استارتاپها که از نظر منابع مالی و غیر مالی توان مقابله با شرکتهای بزرگ و جا افتاده یا Incumbents را ندارند، چطور در نهایت پیروز میدان میشوند و غولهای بزرگ قدیمی را منقرض میکنند؟ داستانی که معمولا در تمام کتابهای بیزینسی برای تحلیل این پدیده گفته میشود، داستان داوود و جالوت است. خلاقیت …
با هر معیاری که نگاه کنیم، ناوال راویکانت (Naval Ravikant) انسان عجیبی است. سرمایهگذار و کارآفرین، شاید کماهمیتترین صفاتی باشد که میتوان به او نسبت داد. او به معنی واقعی کلمه، یک فیلسوف و عارف از سرزمین هفتاد و دو ملت یا همان هندوستان سحرآمیز است که به صورت اتفاقی سر از دنیای استارتاپها هم در آورده است. اما اهمیت مدل ذهنی او، به عجیب و غریب بودنش نیست. ناوال راویکانت، یکی از صداهایی است که از درون خود سیلیکون ولی، بر خلاف خیلی از افسانههای رایج استارتاپی، سعی میکند واقعیات را آنطور که هست روایت کند (یا حداقل تلاشش را میکند). با اینکه در شرکتهای موفقی چون توییتر و اوبر سرمایهگذاری کرده، و فرصت بزرگی برای داستانپردازیهای مختلف از قدرتهای افسانهای خود در تشخیص فرصتهای منحصر به فرد دارد، …
مطمئنم شما هم دوست ندارید که من به سراغ افرادی مثل ایلان ماسک بروم و مدل ذهنی او را برایتان بررسی کنم. دلایل زیادی هم برای این کار وجود دارد که این کار را نکنم. مهمترین دلیلش هم این است که قبل از من یکی به اسم تیم اربن (Tim Urban) به بهترین شکل این کار را انجام داده و میتوانید سری مقالههای او در مورد ایلان ماسک را مطالعه کنید (+). علاوه بر این، از هر ۱۰ تیتر هر سایت بیزینسی را که نگاه کنید، حداقل یکی در مورد رموز موفقیت ایلان ماسک یا کارهای عجیب و غریبی است که او در شرکتهایش انجام میدهد. اما در این میان یک نقطه کور از نحوه فکر کردن او هست که کمتر به آن پرداخته شده یا حداقل در زبان فارسی، …